- ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۲۳:۴۴
- ۱ نظر
در لشکر سیاه پوشت
سیاهی لشکر نمی خواهی؟
مادر که باشی
حتی یک لحظه هم نمی توانی از فرزندت
جدا شوی
از گاهواره تا قتلگاه
این روزها
دنیای علی ه ن و ر ا و شده
روی زهرا تیره
و
موی او سپید...
حالا داستان پیچیده تر شده
ماه مهر می آید
و این بار باید آب بابا را
خودم به بچه ها یاد بدهم
برای بچه ها شیرینی ِ خواندن
و برای من روضه
اشک شوق خواندن ِ دانش آموزانم
بهانه ی خوبیست برای اشک ریختن در کلاس برایت
نه؟
ماه مهر می آید
ماه ِ من
در میان این آب... بابا...
مِهر ِ تورا چطور یاد ِ بچه ها بدهم؟
میان روضه ات
آثار زلزله ایست که در قلبم رخ داده
گسلی باز شد
باز بیشتر خرابت شدم
حسین جان
شمیر ها و نیزه ها
فهمیده بودند امامشان تویی
برای همین
به سمتت می آمدند
قبل اینکه بشیند به قلب حسین
خدا چه نقش سختی داده بود
به نیزه در این دنیا
اگر غیرت داشت
با برف هم که شده
بدن را کفن پوش میکرد