- ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۵
- ۲ نظر
خواب بود و چاقوی کند
مادرهای سرزمین مان
بدون خواب دیدن
در عین بیداری
داوطلبانه
با تیر قناصه ای که هیچ وقت کند نمی شود
دارند امتحان می دهند
خدا
ستارترین داور المپیک دنیاست
وقتی ضریه فنی شدمان را
جلوی مردم به نمایش نمی گذارد
بیست متر گود برداری میکنیم
برای یک ساختمان هفتاد ساله
بد نیست
یک چاله یک متری هم برای خودمان بکنیم
برای یک عمر آخرت!
عصر معجزه تمام نشده
این روزها
با این همه گناه
که از در و دیوار شهر بالا می رود
همین که
صاعقه نمیزند
همین که
سنگ نمیشویم
همین که
دنیا به آخر نمیرسد
یعنی که معجزهای در میان ما هست
ماه مبارک
ساعت و دقیقه و ثانیه ی اذان صبح را میدانیم
مابقیِ سال
ساعت و دقیقه و ثانیه ی طلوع آفتاب!
نماز با تمام عظمتش
در این سفر شکست
از دل من چه انتظاری داری؟
صدایت را می شنید
ما دل سنگ ها
هنوز به این امید زنده ایم
همین امشب
فکر کن بخوابی و دیگر بیدار نشوی
همین!
شرم
تمام وجودم را میگیرد...
پ ن
سُبْحَانَکَ یَا شَاهِدُ تَعَالَیْتَ یَا شَهِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
سیاه و سنگین و سنگ شده
اما
حجرالاسود را که میبینم
هنوز امیدوارم
تو مرا در آغوش گرفتی...
بعد نماز بگو: خدایا کم ِ ما و کرم ِ تو
دیشب بعد نماز کمی فکر کردم و گفتم:
خدایا! هیچ ِ ما و کرم ِ تو!
همین که نماز صبحم قضا شد
حسابِ کار دیشبم دستم آمد
+
میشود ببینمت پدر؟