برزخ کلمات

سیاهه ای مینویسم تا وقتی که مغزی درونم باشد
  • ۳
  • ۰

خب

همیشه که نوزاد ها زبان باز نمی کنند

گاهی

حنجرشان باز میشود

به همین سادگی

چرا ناراحت می شوی رباب؟

  • ۶
  • ۰

سرمایه های یک طاقچه

تربت هایی است

که روی پیشانی اش دارد

  • ۱
  • ۰

پس چرا

دست و پایم

قل و زجیر نمی شود؟

  • ۲
  • ۰

بیا که این دست ها

    دوباره غسل ِ گناه کرده و

        مس ِ تابوت ِ تو را میخواهد...

 

  • ۳
  • ۰

یک مین منفجر شد زیر پایش

کمی دست و پایش را گم کرد

حالا بعد از چهل سال

دست و پایش را پیدا کردند...

آورده اند برای مادرش

مادرش استخوان ها را که بغل گرفت

کمی دست و پایش را گم کرد...

  • ۳
  • ۰

ما نه برای رو کم کردن اون همکلاسی که چند روز پیش باهاش دعوا کردیم، نه برای اینکه استاد درس دوست داشتنیمون از ما خوشش بیاد،نه برای اینکه به رفیقامون پز بدیم، نه برای لبخند کسی که دوستش داریم،نه برای قیافه گرفتن جلوی مسوول کاری آیندمون زمانی که معدلمون رو نگاه میکنه و ....

ما برای هیچ کدوم از اینا درس نمیخونیم

ما برای خدا درس میخونیم

  • ۲
  • ۰

از رنگ پرچمتان فهمیده ام

برای تاج سر شما شدن

باید خونی شد

  • ۲
  • ۰
موقع رد شدن از تو
حس پل صراط به من دست می دهد
مطمئن نیستم سالم به مقصد می رسم!
  • ۱
  • ۰

یا خالق العبرات


یا راحم العبرات

  • ۲
  • ۰

چه بار ها که به جشن خودش نیامده رفت

  • ۱
  • ۰

نیستی

و

آفتاب گردان ها

مجبورند هر روز تقیه کنند


  • ۲
  • ۰

یعنی

فهم اگر باشد

سخنرانی نیاز نیست

  • ۲
  • ۰

برای مدافع حرم شدن

باید اول

مدافع حریم بود

  • ۳
  • ۰

هوا را گرم کرده ای و

روزها را هم بلند

داری معشوقه هایت را

کم کم جدا میکنی از خلق...

با روزه های ماه شعبان

با بهانه ها...

  • ۳
  • ۰

روسیاهیم

مثل شب

سایه ات را برندار

مثل ماه

  • ۴
  • ۰

هاجر کربلا را

بگو بیاید

اینجا

زیر گلوی علی اصغر

چشمه ای جوشان شده

  • ۳
  • ۰

شیعه

جای پایش

جای پای امام است

سرش هم

پشت سر امام

روی نیزه

  • ۳
  • ۰

امشب

ماه

می تواند خودش را ببیند

  • ۱
  • ۰
بنا بر رفتن که باشد
یک روز می آیی و
هر روز می روی!

+
  • ۲
  • ۰

حرف مرد دوتاست

یکی با لب ها روی نیزه

یکی با رگ های بریده روی زمین

  • ۳
  • ۰

نماز با تمام عظمتش

در این سفر شکست

از دل من چه انتظاری داری؟

  • ۲
  • ۰

کسی چه می داند

شاید تیر

آرزوی بوسه

زیر گلوی علی اصغر را داشت

  • ۳
  • ۰

اینجا

همه با بی نازنین می نویسند

ما

با حسین

  • ۱
  • ۰

حسین جان

با سر

سمت خط مقدم آمدن از ما

بی سر

روی شانه ها برگشتن

با تو!

  • ۲
  • ۰
چه کسی گفته
مشهد منطقه کوهستانی ست؟
ما اینجا
به دریا وصلیم
به امام رضا!
  • ۲
  • ۰

عشق سوزان است

بسم الله رحمن رحیم

  • ۰
  • ۰
چند روز است

منتظرت بودم

کمی گلایه داشتم بابا

از اینکه چرا پیش دخرت نمی آیی

اما امشب حرفم را پس میگیرم

آخر نمی دانستم پا نداری بابا

دخرت را ببخش

  • ۰
  • ۰
زندگی بی حسین

یعنی اسارت

این پیام زینب است

  • ۰
  • ۰
چه کسی گفته آب به خیمه ها نرسید؟

عباس

قبل اینکه پیکرش به خیمه ها برسد

آب شده بود

آب...

  • ۰
  • ۰
دامن من اینجاست

مادر

چرا روی خاک صورت می کشی

پسرم؟

  • ۰
  • ۰
من امیر المومنین میبینم

اما

علی ابن موسی الرضا می خوانم

تو هم

گناهکار میبینی مرا

اما

نوکر

بخوان!

  • ۰
  • ۰
از این دنیای تیره

با تیر 

میرویم 

شک نکن

  • ۰
  • ۰
خدایا ما خواسته های کمی داریم

فقط میخواهیم

یک کلمه شهید بیاید پشت اسممان

همین

چیز زیادی که نیست؟

هست؟

  • ۰
  • ۰
عبای ارباب

پر از  ع  ل ی ا ک ب ر  بود....

         

  • ۰
  • ۰
خیر این نمازخانه های بین راهی

به بی نمازها هم می رسد

  • ۰
  • ۰
گفت:

من به کلاغی که کل سال را برای تو سیاه می پوشید

ایمان

دارم


گفتم:

من به کبوتری که  کل سال را برای طواف روی تو احرام می بندد

ایمان

دارم


  • ۰
  • ۰
غار حرا

صدایت را می شنید

ما دل سنگ ها

هنوز به این امید زنده ایم

  • ۰
  • ۰
گفت:

سید پاشو

وقتشه برو مراسم رو شروع کن

بسم الله

رفتم پشت تریبون

گفتم:

به نام خدای بزرگتر از تحریم های آمریکا

  • ۰
  • ۰
ابا این خیانت های آل سعود

(بخوانید آل سکوت)

وقتش رسیده خداوند مشهد را 

قبله سوم مسلمین معرفی کند!

  • ۰
  • ۰
بدون سر

سامان گرفتی

حسین جان

  • ۰
  • ۰
دنیا خواست بگوید :

زمین خورده ی شماییم

اما

خب می دانی

دنیا بی وفاست مادر...

  • ۰
  • ۰
در سه سالگی

به پیامبری رسیدی

اما این بار

به جای غار حرا و خواندن

در خرابه

سر وحی شد به تو

اما تو نخوان

فقط ببین...

  • ۰
  • ۰
قبله هم

رو به قبله شد

وقتی

رو به قبله شدی

مادر

  • ۰
  • ۰
قبله

چه حالی داشت

وقتی

رو به قبله شدی

مادر؟

  • ۰
  • ۰
و انزلنا الحدید

آهن هایی که نازل شده اند از بهشت

 همین قاب ها هستند...

 

 

قاب ماندگار در اینستاگرام

سایت قاب ماندگار

  • ۰
  • ۰
خیمه ها

از داغ دل زینب

آتش گرفت...

  • ۰
  • ۰

اساسا روح که بزرگ شد، تن به زحمت می افتد و روح که کوچک شد، تن آسایش پیدا می کند.وقتی که روح بزرگ شد، جسم و تن چاره ای ندارد جز آن که به دنبال روح بیاید، به زحمت بیفتد و ناراحت شود. اما روح کوچک به دنبال خواهش های تن می رود، هر چه را که تن فرمان بدهد اطاعت می کند. روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن می رود، اگر چه از راه دریوزگی و تملق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال پست و مقام می رود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی می دهد برای این که می خواهد در خانه اش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد.روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود.آن تنی که در زیر سم اسب ها لگدمال می شود، جریمه یک روحیه بزرگ را می دهد...

مرتضی مطهری

حماسه حسینی.جلد یک


  • ۰
  • ۰
بارها آب شد

قبل اینکه بشیند به قلب حسین

خدا چه نقش سختی داده بود

به نیزه در این دنیا

 

  • ۰
  • ۰
تا

آقای این کشور

تو هستی

ما همه

آقا زاده ایم

  • ۰
  • ۰

در خیابان ها می چرخد

وسط سرمای زمستان

همان کسی که میگفت:

مگر تابستان می شود

در این گرما

چادر پوشید؟!